ترجمه و شأن نزول آیه شریفه: (هر آینه برا ی شما، ای گروه مکلفین ،در رسول خدا (ص) اقتدای شایسته می باشد ) چنان که عرب می گوید: (لی فی فلان اسوه) یعنی: (برای من به او اقتداء است). معنی و ریشه کلمة (اسوه) ریشة این کلمه از (اتساء) می باشد چنانکه (قدوه) از اقتداء است. و به لحاظ ادبی اسم است و در موضع مصدر وضع شده است و آیه معنایش این است: (برای شما به رسول خدا -صلی الله علیه و آله- اقتداء است (هم در عمل، هم در گفتار و پندار )). چرا که اسوه در اصل به معنی آن حالتی است که انسان به هنگام پیروی از دیگری به خود می گیرد. و به تعبیر دیگر همان تأسی کردن و اقتدا نمودن است. فلذا همین معنی دلالت دارد بر اینکه پیامبر الگوی عملی بشریت است[2]. علاوه بر این فلسفه ارسال پیامبران و انتخاب آنها از میان انسان ها آن است که بتوانند سرمشق عملی برای امت ها باشند. چرا که مهمترین و مؤثرترین بخش تبلیغ و دعوت انبیاء, دعوت های عملی آنهاست. و به همین دلیل دانشمندان اسلامی، معصوم بودن را شرط قطعی مقام نبوت دانسته اند. (یکی از براهین آن همین است که آنها باید (اسوه بشریت) باشند.) و مطلق آمدن (تأسّی) در آیه فوق همه زمینهها را شامل می شود. هر چند شأن نزول آیه جنگ احزاب است. چرا که شأن نزول هیچ وقت مفهوم آیه را محدود نمی کند[3]. فلذا رسول اکرم-صلی الله علیه و آله- به لحاظ عملی بهترین الگو برای بشریت در تمامی شئونات زندگی می باشد. روحیات عالی او, استقامت و شکیبائی او، هوشیاری و درایت و اخلاص و توجه به خدا و تسلط او بر حوادث و زانو نزدن در برابر سختی ها و مشکلات, هر کدام می تواند الگو و سر مشقی برای همة مسلمین باشد. و مسلمانان باید با اقتدا کردن به او خطوط خود را اصلاح و در مسیر (صراط مستقیم ) قرار گیرند. و آیندة روشنی را برای جهان اسلام ترسیم کنند. نکته قابل توجه اینکه: قرآن کریم در آیه فوق این اُسوه را مخصوص کسانی می داند که دارای 3 ویژگی هستند: 1 امید به الله (جل جلاله ) 2 امید به روز قیامت 3 ذکر زیاد و یاد خداوند متعال. در حقیقت، ایمان به مبدأ و معاد انگیزه این حرکت است و ذکر خداوند تداوم بخش آن. زیرا بدون شک کسی که از چنین ایمانی قلبش سرشار نباشد، قادر به قدم گذاشتن در جای قدم های پیامبر-صلی الله علیه و آله- نیست. و در ادامة این راه نیز اگر پیوسته ذکر خدا نکند قادر به ادامة (تأسی) نخواهد بود. نتیجه و خلاصه بحث: اینکه منظور آیه شریفه (و لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه) الگو بودن عمل و کردار و گفتار و روش و سیره رسول الله -صلی الله علیه و آله- می باشد. نه وجود مبارکه فاطمه زهرا -سلام الله علیها- چرا که اسوه به معنای اقتداء و پیروی است و معنای (فی رسول الله). یعنی در مورد رسول خدا -صلی الله علیه و آله- است. و اسوه در مورد رسول خدا -صلی الله علیه و آله- عبارت است از پیروی شخص پیامبر اکرم و این پیروی به دلالت کلمه (کان) استقرار و استمرار دارد و همیشه ثابت است. البته باید توجه داشته باشیم که این بدان معنی نیست که حضرت فاطمه زهرا -سلام الله علیها- که یگانه دختر پیامبر اسلام -صلی الله علیه و آله-و سیده نساء عالمین است به عنوان الگو و اسوه نمی باشد. بلکه منظور این است که آیه شریفه در صدد بیان چنین مطلبی نیست چون شأن نزول آیه و قرائن موجود دلالت دارند بر اینکه منظور آیه رفتار و منش و سیره پیامبر-صلی الله علیه و آله- میباشد. پاورقی ها: [1] . آیه 21 سوره احزاب. [2] . ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج 20، ص 70. [3] . تفسیر نمونه، ج 17، ص 264.
آیا منظور از «فی» درآیه «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنه ...»[1] عمل و رفتار پیامبر اکرم (ص) است یا وجود مبارکه حضرت زهرا (س)؟
ترجمه و شأن نزول آیه شریفه:
(هر آینه برا ی شما، ای گروه مکلفین ،در رسول خدا (ص) اقتدای شایسته می باشد ) چنان که عرب می گوید:
(لی فی فلان اسوه) یعنی: (برای من به او اقتداء است).
معنی و ریشه کلمة (اسوه)
ریشة این کلمه از (اتساء) می باشد چنانکه (قدوه) از اقتداء است.
و به لحاظ ادبی اسم است و در موضع مصدر وضع شده است و آیه معنایش این است: (برای شما به رسول خدا -صلی الله علیه و آله- اقتداء است (هم در عمل، هم در گفتار و پندار )). چرا که اسوه در اصل به معنی آن حالتی است که انسان به هنگام پیروی از دیگری به خود می گیرد. و به تعبیر دیگر همان تأسی کردن و اقتدا نمودن است. فلذا همین معنی دلالت دارد بر اینکه پیامبر الگوی عملی بشریت است[2].
علاوه بر این فلسفه ارسال پیامبران و انتخاب آنها از میان انسان ها آن است که بتوانند سرمشق عملی برای امت ها باشند. چرا که مهمترین و مؤثرترین بخش تبلیغ و دعوت انبیاء, دعوت های عملی آنهاست. و به همین دلیل دانشمندان اسلامی، معصوم بودن را شرط قطعی مقام نبوت دانسته اند. (یکی از براهین آن همین است که آنها باید (اسوه بشریت) باشند.)
و مطلق آمدن (تأسّی) در آیه فوق همه زمینهها را شامل می شود. هر چند شأن نزول آیه جنگ احزاب است. چرا که شأن نزول هیچ وقت مفهوم آیه را محدود نمی کند[3].
فلذا رسول اکرم-صلی الله علیه و آله- به لحاظ عملی بهترین الگو برای بشریت در تمامی شئونات زندگی می باشد.
روحیات عالی او, استقامت و شکیبائی او، هوشیاری و درایت و اخلاص و توجه به خدا و تسلط او بر حوادث و زانو نزدن در برابر سختی ها و مشکلات, هر کدام می تواند الگو و سر مشقی برای همة مسلمین باشد. و مسلمانان باید با اقتدا کردن به او خطوط خود را اصلاح و در مسیر (صراط مستقیم ) قرار گیرند. و آیندة روشنی را برای جهان اسلام ترسیم کنند.
نکته قابل توجه اینکه: قرآن کریم در آیه فوق این اُسوه را مخصوص کسانی می داند که دارای 3 ویژگی هستند:
1 امید به الله (جل جلاله ) 2 امید به روز قیامت 3 ذکر زیاد و یاد خداوند متعال.
در حقیقت، ایمان به مبدأ و معاد انگیزه این حرکت است و ذکر خداوند تداوم بخش آن. زیرا بدون شک کسی که از چنین ایمانی قلبش سرشار نباشد، قادر به قدم گذاشتن در جای قدم های پیامبر-صلی الله علیه و آله- نیست. و در ادامة این راه نیز اگر پیوسته ذکر خدا نکند قادر به ادامة (تأسی) نخواهد بود.
نتیجه و خلاصه بحث: اینکه منظور آیه شریفه (و لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه) الگو بودن عمل و کردار و گفتار و روش و سیره رسول الله -صلی الله علیه و آله- می باشد. نه وجود مبارکه فاطمه زهرا -سلام الله علیها- چرا که اسوه به معنای اقتداء و پیروی است و معنای (فی رسول الله). یعنی در مورد رسول خدا -صلی الله علیه و آله- است. و اسوه در مورد رسول خدا -صلی الله علیه و آله- عبارت است از پیروی شخص پیامبر اکرم و این پیروی به دلالت کلمه (کان) استقرار و استمرار دارد و همیشه ثابت است.
البته باید توجه داشته باشیم که این بدان معنی نیست که حضرت فاطمه زهرا -سلام الله علیها- که یگانه دختر پیامبر اسلام -صلی الله علیه و آله-و سیده نساء عالمین است به عنوان الگو و اسوه نمی باشد. بلکه منظور این است که آیه شریفه در صدد بیان چنین مطلبی نیست چون شأن نزول آیه و قرائن موجود دلالت دارند بر اینکه منظور آیه رفتار و منش و سیره پیامبر-صلی الله علیه و آله- میباشد.
پاورقی ها:
[1] . آیه 21 سوره احزاب.
[2] . ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج 20، ص 70.
[3] . تفسیر نمونه، ج 17، ص 264.
- [سایر] آیا منظور از «فی» درآیه «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنه ...»[1] عمل و رفتار پیامبر اکرم (ص) است یا وجود مبارکه حضرت زهرا (س)؟
- [سایر] چرا در بین اهلبیت پیامبر اکرم(ص)، به حضرت زهرا و حضرت رضا(ع) بضعه النبی «پاره تن رسول الله» می گویند؟
- [سایر] چه مصائبی بر حضرت زهرا(س) پس از پیامبر اکرم(ص) وارد شد؟
- [سایر] قرآن در دیدگاه پیامبر اکرم(ص) و حضرت زهرا(س) چگونه توصیف شده است؟
- [سایر] حضرت فاطمه س در نظر رسول خدا ص چه مقام و منزلتی داشتند؟
- [سایر] معنی فرمایش پیامبر اکرم(ص) که: رضایت خدا در گرو رضایت فاطمه(س) است (کشف الغمه ج 2 ص 84)؛ یعنی چه؟
- [سایر] آیا حدیث منقول از پیامبر اکرم که فرمودند: «ان اول شخص یدخل الجنة فاطمة» ؛ «فاطمه اولین کسی است که وارد بهشت می شود.» صحیح است؟
- [سایر] آیا حدیث منقول از پیامبر اکرم که فرمودند: «ان اول شخص یدخل الجنة فاطمة» ؛ «فاطمه اولین کسی است که وارد بهشت می شود.» صحیح است؟
- [سایر] آیا دوران حیات پیامبر اکرم(ص) نیز جبرئیل یا فرشتگان دیگری به حضور حضرت فاطمه(س) می آمدند؟
- [سایر] آیا درجه و رتبه پیامبر اکرم(ص) پایینتر از امام علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) است؛ زیرا از حدیث «لولاک لما خلقت الافلاک...» چنین استنباط میشود؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر زن کسی را وکیل کند که مهریّه او را به شوهر او ببخشد و شوهر، همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه مثلاً اسم شوهر (محمّد) و اسم زن (فاطمه) باشد، وکیل صیغه طلاق را این طور میخواند: (عَنْ مُوکِّلَتِی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَهَا لِمُوَکِّلِی مُحَمَّدٍ لِیَخْلَعَها عَلَیْهِ) یعنی: (از جانب موکّل خودم فاطمه مهریّه او را به موکّل خودم محمد بخشیدم تا او را طلاق خلع دهد) پس از آن بدون فاصله میگوید: (زَوْجَةُ مُوَکِّلِی خَالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زن موکّل خودم را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست) و اگر زن کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد، وکیل باید به جای کلمه (مَهرَها) آن چیز را بگوید، مثلاً اگر صد تومان داده باشد بگوید: (بَذَلْتُ مأةَ تُومان).
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر زنی کسی را وکیل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد، و شوهر همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه مثلاً اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد، وکیل صیغه طلاق را اینطور میخواند: عَنْ مُوَکِّلَتِی فَاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَها لِمُوَکِّلی مُحَمَّد لِیَخْلَعَهَا عَلَیْه پس از آن بدون فاصله میگوید: زَوْجَةُ مُوَکِّلی خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِیَ طالِق و اگر زنی کسی را وکیل کند که غیر از مهر، چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد، وکیل باید به جای کلمه (مَهْرَها) آن چیز را بگوید، مثلاً اگر صد تومان داده باید بگوید: بَذَلْتُ مِأةَ توُمَان
- [آیت الله سیستانی] اگر زنی کسی را وکیل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد ، و شوهر همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد ، چنانچه مثلاً اسم شوهر محمّد و اسم زن فاطمه باشد ، وکیل ، صیغه طلاق را اینطور میخواند : (عَنْ مُوَکِّلَتِی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَها لِمُوَکّلِی مُحَمَّدٍ لِیَخْلَعَها عَلَیْهِ) پس از آن میگوید : (زَوْجَةُ مُوَکّلِی خَلَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ فَهِیَ طالِقٌ) ، و اگر زنی کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد ، وکیل باید بجای کلمه (مَهْرَها) آن چیز را بگوید ، مثلاً اگر صد تومان داده باید بگوید (بَذَلَتْ مِأَةَ تُومانٍ) . طلاق مبارات
- [امام خمینی] اگر زنی کسی را وکیل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر،همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد وکیل صیغه را این طور می خواند: "عن موکلتی فاطمة بذلت مهرها لموکلی محمد لیخلعها علیه" پس از آن بدون فاصله می گوید: "زوجة موکلی خالعتها علی ما بذلت هی طالق" و اگر زنی کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر ببخشد که او را طلاق دهد وکیل به جای کلمه " مهرها" آن چیز را بگوید، مثلا اگر صد تومان داده باید بگوید: "بذلت ماة تومان".
- [آیت الله بروجردی] اگر زنی کسی را وکیل کند که مَهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه مثلاً اسم شوهر محمّد و اسم زن فاطمه باشد، وکیل صیغهی طلاق را این طور میخواند:(عَنْ مُوَکِلتی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَهَا لِمُوَکِّلِی مُحَمَّدٍ لِیخْلِعَها عَلَیهِ).پس از آن بدون فاصله میگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلی خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِقٌ) و اگر زنی کسی را وکیل کند که غیر از مَهر، چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد، وکیل باید به جای کلمة (مهرها) آن چیز را بگوید، مثلاً اگر صد تومان داده باید بگوید:(بَذَلْتُ مَأَةَ تُومانْ).طلاق مبارات
- [آیت الله بهجت] اگر زنی، شخصی را وکیل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر، همان شخص را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد وکیل، صیغه طلاق را به این صورت میخواند: (عَنْ مُوَکلَتی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَها لِمُوَکّلِی مُحَمَّد، لَیَخْلَعَهَا عَلَیه)، پس از آن بلافاصله میگوید: (زَوْجَةُ مُوَکّلِی خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ و اگر زنی کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد وکیل باید به جای کلمه (مَهرَها) آن چیز را بگوید؛ مثلاً اگر صد تومان داده باید بگوید: (بَذَلْتُ مِأَةَ تُومان).
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر زن کسی را وکیل کند که مهر او را به شوهرش ببخشد و شوهر، همان کس را وکیل کند که زن را طلاق دهد، چنانچه مثلا اسم شوهر محمد و اسم زن فاطمه باشد وکیل صیغه طلاق را اینطور می خواند: عَنْ مُوکِّلَتی فاطِمَةَ بَذَلْتُ مَهْرَهَا لِمُوَکِّلِی مُحَمَّد لِیَخْلَعَها عَلَیْهِ پس از آن بدون فاصله می گوید: زَوْجَةُ مُوَکِّلی خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِیَ طالِقٌ و اگر زن کسی را وکیل کند که غیر از مهر چیز دیگری را به شوهر او ببخشد که او را طلاق دهد وکیل باید به جای کلمه (مهرها) آن چیز را بگوید، مثلا اگر صد تومان داده باید بگوید: بَذَلْتُ مَأَةَ تُومانْ. طلاق مبارات
- [آیت الله مکارم شیرازی] احتیاط واجب آن است که صیغه طلاق مبارات را به طریق زیر بخوانند، اگر خود شوهر صیغه را می خواند و مثلاً اسم زن (فاطمه) است می گوید: (بارأْت زوْجتی فاطمة علی ما بذلتْ فهی طالقٌ) یعنی مبارات کردم(1) زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رها است (و اگر چیزی غیر مهر را می دهد باید آن را نام ببرد) و در صورتی که وکیل مرد بخواهد صیغه را بخواند می گوید: (بارأْت زوْجة موکلی فاطمة علی ما بذلتْ فهی طالقٌ) البته قبلاً باید زن مهر خود بلکه چیزی کمتر از آن را به شوهر در برابر طلاق مبارات بخشیده باشد. 1. یعنی از هم جدا شدیم.
- [آیت الله اردبیلی] اگر یک نفر از طرف مرد و زن در خواندن صیغه عقد موقّت وکیل شود، چنانچه مثلاً اسم مرد (احمد) و اسم زن (فاطمه) باشد و وکیل بگوید: (مَتَّعْتُ مُوکِّلی أَحْمَدَ مُوکِّلَتی فاطِمَةَ فِی الْمُدَّةِ الْمَعْلُومَةِ عَلَی الْمَهْرِ الْمَعْلُومِ) یعنی: (موکّل خود فاطمه را در مدّتی که معلوم شده به زوجیّت موکّل خودم احمد در آوردم به مهری که معیّن شده است) و بلافاصله بگوید: (قَبِلْتُ هکَذا) یعنی: (به همین گونه قبول کردم) عقد صحیح میباشد و میتواند به جای (مَتَّعْتُ)، (زَوَّجْتُ) بگوید.
- [آیت الله مظاهری] در قنوت نماز عید فطر و قربان هر دعا و ذکری بخوانند کافی است ولی بهتر است این دعا را بخوانند: (اَللَّهُمَّ اَهْلَ الْکِبْرِیاءِ وَالْعَظَمَةِ وَ اَهْلَ الْجُودِ وَالْجَبَرُوتِ وَ اَهْلَ الْعَفْوِ وَالرَّحْمَةِ وَ اَهْلَ التَّقْوی وَ الْمَغْفِرَةِ اَسْأَلُکَ بِحَقِّ هذَا الْیَومِ الَّذی جَعَلْتَهُ لِلْمُسْلِمینَ عیداً وَ لِمُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ ذُخْراً وَ شَرَفاً وَ کَرامَةً وَ مَزیداً اَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تُدْخِلَنی فی کُلِّ خَیْرٍ اَدْخَلْتَ فیهِ مُحَمَّداً وَ الَ مُحَمَّدٍ وَ اَنْ تُخْرِجَنی مِنْ کُلِّ سُوءٍ اَخْرَجْتَ مِنْهُ مُحَمَّداً وَ الَ مُحَمَّدٍ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ اَللَّهُمَّ اِنّی اَسْأَلُکَ خَیْرَ ما سَأَلَکَ بِهِ عِبادُکَ الصَّالِحُونَ وَ اَعُوذُ بِکَ مِمَّا اسْتَعاذَ مِنْهُ عِبادُکَ الُْمخْلَصُونَ).(1)